کلبه تنهایی من
کلبه تنهایی من

کلبه تنهایی من

دلنوشته

چقـدر سختہ دَرگیر حِسّے بِشـــــے 

کہ میدونی 

یہ 

٭بازیه!٭

اَمّــــا

 مے مونـے تا

بِبــازے !!!

درد دل

حرف هایت را باکسی بزن که  

باجغرافیای کلمات آشناست 

کسی که... 

می تواند وقت هایی که شبیه یک کوه یخی میشوی 

آفتابی شود و آبت کند.. 

آرام.. آرام.. 

بعد چکه چکه هایت را که لیز می خورند و می آیند پایین  

با انگشت بسراند لای موهایت.. 

کسی که می داند 

وقت هایی که سکوت می کنی 

یعنی حرف هایت جایی گیر کرده اند.. 

و می تواند دست دراز کند 

و آن همه کلمه ی بازیگوش را بگذارد توی دهانت! 

کسی که ناگفته تو را بفهمد 

چه شیرین است بودن این بعضی ها..

دلم عشقی هوس کرده

دلم عشقی هوس کرده که با من همصدا باشد 

بگویم" جان" و با نازش بگوید" بی بلا "باشد


دلم عشقی هوس کرده نباشد اهل بی مهری 

 که در دنیای طوفانی برایم ناخدا باشد 


دلم عشقی هوس کرده شبیه آدم و حوا

نه من دلسرد شوم از او، نه او سر به هوا باشد 


دلم عشقی هوس کرده بدون مرز و ممنوعه 

که هر وقتی دلم تنگید در آغوشم رها باشد 


دلم عشقی هوس کرده کمی سبزه کمی شیطان  

که اسم کوچکش شاید برایم آشنا باشد 


دلم عشقی هوس کرده شبیه عشق آن کودک 

که تنها لذتش بازی میان بچه ها باشد 


خدا رحم کند

(four-leaf clover)(four-leaf clover)(four-leaf clover)


چشم‌های تو چه زیباست خدا رحم کند

ماه هم محو تماشاست خدا رحم کند


روی دیوار بلند دل بی‌ایمانم

سایه‌ی وسوسه پیداست خدا رحم کند


جای مهتاب به آن چشم نگاهی بکنید

ماه مجنون شده لیلاست خدا رحم کند


شانه‌ام خم شده از بار گناه و تردید

دوزخ عشق همین جاست خدا رحم کند


ننگ بر نام اگر از تو مرا دور کند

عصر من عصر زلیخاست خدا رحم کند


جای منع من دیوانه کمی فکر کنید

موج دیوانه‌ی دریاست خدا رحم کند 

می خواهمت

می خواهمت ، مانند معتاد خماری که...

مانند آزادی برای بی قراری که...


می خواهمت ، از عشق کاری برنمی آید

مانند چشمی خیس در پشت قطاری که...


می خواهمت ، در خنده های یادت افتادن

می خواهمت ، در گریه بی اختیاری که...


می خواهمت ، در ضربه های سر به دیوارم

در خواندن امّن یجیب انتظاری که..


می خواهمت ، اندازه سی سال تنهایی

سی سال پاییزم به دنبال بهاری که...


من دلخوش پایان هر پاییز می مانم

روزی ' مرا در جوجه هایش می شماری ' که...



علی صفری