-
دلم تنگ است
یکشنبه 1 آذر 1394 22:54
هنوز هم دلتنگ روزهای خوبی هستم که مثل برق و باد گذشت آه چه زود دیر شد . هنوز هم صدای نفسهای هم آغوشیت گوشم را پر میکند هنوز هم گرمی تنت صدای تپش قلب را حس میکنم میدانم که تو هم خوب یادت هست .یادت هست روزی که میگفتی پاهایت بی حس شده حتی چند ساات بعد از هم آغوشی و به راستی که منهم همین حس را داشتم و این حس تنها حس...
-
دلتنگی
یکشنبه 12 مهر 1394 20:06
حس نبودن کسی است که . . . تمام وجودت یکباره تمنای بودنش رامیکند:((((((((
-
گفتگو با خدا
یکشنبه 12 مهر 1394 20:05
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگویی داشتم. خدا گفت:پس می خواهی با من گفتگو کنی؟ گفتم: اگر وقت داشته باشید. خدالبخند زد و گفت :وقت من ابدى است. چه سؤالا تی درذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟ گفتم: چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ خدا پاسخ داد: این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند و عجله...
-
درد تنهایی بی تو
یکشنبه 12 مهر 1394 19:58
سلام مخاطب خاص من نمیدانم که به این دلنوشته عای من سرک میکشی یا نه ولی مینویسم چون اینطوری غم نبود تو را کمتر حس میکنم یعنی اروم میشم چند روز پیش از دست دلخور شدی و گفتی دیگه به پستام سری نمیزنی ولی باور کن بی تو بودن و فکر کردن بهشم برام درد آوره و تو خودت خوب میدونی که اعتقاد قلبی من در باره تو چیه پس فکر نمیکردم از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 خرداد 1394 15:21
چقـدر سختہ دَرگیر حِسّے بِشـــــے کہ میدونی یہ ٭بازیه!٭ اَمّــــا مے مونـے تا بِبــازے !!!
-
درد دل
پنجشنبه 7 خرداد 1394 12:57
حرف هایت را باکسی بزن که باجغرافیای کلمات آشناست کسی که... می تواند وقت هایی که شبیه یک کوه یخی میشوی آفتابی شود و آبت کند.. آرام.. آرام.. بعد چکه چکه هایت را که لیز می خورند و می آیند پایین با انگشت بسراند لای موهایت.. کسی که می داند وقت هایی که سکوت می کنی یعنی حرف هایت جایی گیر کرده اند.. و می تواند دست دراز کند و...
-
دلم عشقی هوس کرده
چهارشنبه 6 خرداد 1394 23:41
دلم عشقی هوس کرده که با من همصدا باشد بگویم" جان" و با نازش بگوید" بی بلا "باشد دلم عشقی هوس کرده نباشد اهل بی مهری که در دنیای طوفانی برایم ناخدا باشد دلم عشقی هوس کرده شبیه آدم و حوا نه من دلسرد شوم از او، نه او سر به هوا باشد دلم عشقی هوس کرده بدون مرز و ممنوعه که هر وقتی دلم تنگید در آغوشم رها...
-
خدا رحم کند
چهارشنبه 6 خرداد 1394 08:42
(four-leaf clover)(four-leaf clover)(four-leaf clover) چشمهای تو چه زیباست خدا رحم کند ماه هم محو تماشاست خدا رحم کند روی دیوار بلند دل بیایمانم سایهی وسوسه پیداست خدا رحم کند جای مهتاب به آن چشم نگاهی بکنید ماه مجنون شده لیلاست خدا رحم کند شانهام خم شده از بار گناه و تردید دوزخ عشق همین جاست خدا رحم کند ننگ بر...
-
می خواهمت
سهشنبه 5 خرداد 1394 17:06
می خواهمت ، مانند معتاد خماری که... مانند آزادی برای بی قراری که... می خواهمت ، از عشق کاری برنمی آید مانند چشمی خیس در پشت قطاری که... می خواهمت ، در خنده های یادت افتادن می خواهمت ، در گریه بی اختیاری که... می خواهمت ، در ضربه های سر به دیوارم در خواندن امّن یجیب انتظاری که.. می خواهمت ، اندازه سی سال تنهایی سی سال...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:38
عشقم نگاه تــــــو مـــرا عاشق تر از پیـــــش می کند چه معجـــونی می شود زندگــــی با لمسِ دستان تــــو با حسِ عشــــــــــقِ تـــــو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:37
شده تا نیمه ی شب در بزنی ، وا نکنند؟ یا دری را شده با سر بزنی ، وا نکنند؟! پشت در ، بید بلرزی و به جایی برسی که تهِ فاجعه پرپر بزنی ، وا نکنند؟! روی یک پله ، درِ خانهی بیفرجامی بتپی، قلب کبوتر بزنی ، وا نکنند؟! تو بدانی که یکی هست که بیطاقت توست باز تا طاقت آخر بزنی ، وا نکنند؟! خندهای کردم و گفتم : دل من! گریه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:37
کاش می شد نروی تا تک و تنها نشوم بی تو دیوانه ترین عاشق شیدا نشوم کاش می شد نروی یا که مرا هم ببری تا که با چشم ترم این همه رسوا نشوم سفرت زخم غریبی به دل من زده است تا نیایی ز سفر من که مداوا نشوم التماس همه دنیا بکنم برگردی کاش می شد نروی غرق تمنا نشوم دل من چشم به راه و نگران می پرسد: چه شود گر نروی این همه تنها...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:36
ﺩﯾﺸﺐ ﮐﻪ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻭ "ﭼﺸﻤﻢ " ﻣﯿﺒﺎﺭﯾﺪ ﻣﺤﺾ ﺗﺴﮑﯿﻨﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ ﺣﺘﯽ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺮ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺍﻡ "ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ " ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﻧﻔﻬﻤﻨﻨﺪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﻮ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻭﺍﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ . . !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:35
دکتر گــُــفـــــت آ آ آ آ آ آ کــــُـــــن......... هــیــــچـــکــس نــفـــهـمـیــد دکتر در کــُـنـج گــَـلــــویـَـم چــه دیــــد کــه در نــُـســخــه ام فقط نـــــوشــــت : گـــــــــریـــــــه کــــــُـــن........!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:05
ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﺩ " ﻣﺮﮒ " ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻪ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﺍﻧﻲ " ﻫﺴﺖ " ﺍﻣﺎ ..... " ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻱ " ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻱ ......
-
تمام تو مال من است !!!
سهشنبه 5 خرداد 1394 01:01
تمام تو مـــــــــال من است و من خودخواهم در مالـــــــکیت تو ولجبازم در دوست داشـــــــــتنت من مغـــــــرورم به احساسم نسبت به تو چون تــــــــــــــــــــــو ... تنها تعلق معلــق در خـــــــــاطر منی و این تمام داشتن من ازاین دنیاست !♥v♡
-
گاهی چه بی گناه دلت پر میشود
سهشنبه 5 خرداد 1394 00:38
گاهی چه بی گناه، دلت پیر میشود اینجا همان دمی است که زود دیر میشود گاهی به رغم تشنگی عشق، عاقبت با حسرتی فقط، عطشت سیر میشود گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود بی رحم چون کمان کمانگیر میشود گاهی همان گلی که به دل پروراندیش خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر تنها سراب اوست که تصویر میشود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 خرداد 1394 00:24
دلم یک اتفاق تازه مى خواهد .. نه مثل عشق و دل دادن .. نه در دام غم افتادن .. دگر اینها گذشت از ما ..! شبیه شوق یک کودک که کفش نو به پا دارد .. و گویى کل دنیا را ,در آن لحظه به زیر کفشها دارد .. دلم یک شور بى اندازه مى خواهد .. نه با تو ,با خودم تنها .. فقط گاهى .. دلم یک اتفاق تازه میخواهد ..!
-
یادش بخیر
دوشنبه 4 خرداد 1394 22:01
یاد ِ آن روزی که ما هم "آب بابا" داشتیم دفتر ِ خط خورده ی ِ مشق ِ الفبا داشتیم کفشهایی وصله دار و کوچک و شاید گِلی یک دل اما بی نهایت مثل ِ دریا داشتیم صبح میشد عطر ِ نان ِ تازه و چای و پنیر سفره ای هرچند ساده.. دلخوشی ها داشتیم زندگی یک ده ریالی بود در دست ِ پدر پول ِ توجیبی که نه، انگار دنیا داشتیم بوسه ی...
-
آدمها زندگى
دوشنبه 4 خرداد 1394 16:48
قیصر امین پور"میگوید: آدمهایى هستند در زندگیتان؛ نمی گویم خوبند یا بد.. چگالى وجودشان بالاست... افکار، حرف زدن، رفتار، محبت داشتنشان و هر جزئى از وجودشان امضادار است... یادت نمی رود "هستن هایشان را.." بس که حضورشان پر رنگ است. ردپا حک می کنند،اینها روى دل و جانت... بس که بلدند "باشند"... این...
-
جدول زندگى من چیه؟
دوشنبه 4 خرداد 1394 16:31
صادق هدایت . . توی یک جمع نشسته بودم بیحوصله بودم. مجلهای برداشتم ورق زدم،مداد لای آن را برداشتم همینکه توی دلم خواندم سه حرفی عمودی یکی گفت: بلند بگو گفتم یک واژهی سه حرفیه، از همه چیز برتر است حاج آقا گفت: پول تازه عروس مجلس گفت: عشق شوهرش گفت: یار کودک دبستانی گفت: علم حاج آقا پشت سر هم گفت: پول اگه نمیشه طلا،...
-
سلام بر عشق
یکشنبه 3 خرداد 1394 15:44
سلام سلامی به قد تنهایام البته شاید شاکی بشی که وقتی که تو با منی چرا میگم قد تنهاییام حق با توست من تسلیم سلامی به اندازه تنهایی من و تو امروز که گفتی به این صفحه سر زدی خیلی خوشحال شدم انگیزم چند برابر شده میدونی خیلی وقته خیلی چیزا بهت بدهکارم هر روز که میگذره تو بیشتر از قبل واسم مایه میذاری و منو بیشتر شرمنده...
-
یاد من باش بس که تنهایم
یکشنبه 3 خرداد 1394 15:38
ﺣﻀﺮﺕ آﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ که ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻓﺖ: ﺧﺪﺍ بهش ﮔﻔﺖ: ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ، ﺑﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﺯﯼ ﺩﺍﺭﻡ ... ﺍﻧﺪﮐﯽ ﭘﯿﺸﺘﺮ ﺁﯼ .... ﺁﺩﻡ ﺁﺭﺍم و ﻧﺠﯿﺐ ﺁﻣﺪ ﭘﯿﺶ !!!... ﺯﯾﺮ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﻨﮕﺮﯾﺴﺖ .. ﻣﺤﻮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻏﻢ ﺁﻟﻮﺩ ﺧﺪﺍ ، ﺩﻝ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮔﺮﯾﺴﺖ !!... ﮔﻔﺖ: ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺁﺩﻡ ، ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺯﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﮑﯿﺪ ... ﯾﺎﺩﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺲ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ... ﺑﻐﺾ ﺁﺩﻡ ﺗﺮﮐﯿﺪ ... ﮔﻮﻧﻪ...
-
صبر کن
شنبه 2 خرداد 1394 18:56
صبر کن! آرام ! کم کم آشنا هم می شویم! عده ای قبلا شدند و ما دو تا هم می شویم ! مثل هر کاری از اول سخت می گیریم و بعد - ساده در آغوش یکدیگر رها هم می شویم شرم چیزی دست و پاگیر است و وقت ما کم است! پس به مقدار ضرورت بی حیا هم می شویم! گرچه عمری سربزیری خصلت ما بوده است هرکجا لازم شود سر به هوا هم می شویم دیر یا زود آتش...
-
بی تو...
شنبه 2 خرداد 1394 18:54
بی تو محتاج تر از تشنه به آبم امشب بده از دست لبت باده ی نابم امشب شب آغوش تو را کیست به من هدیه کند؟ بلکه بهتر بشود حال خرابم امشب من برهنه تو برهنه سرشب تا دل صبح مست ولب بر لب وآرام بخوابم امشب جرعه جرعه به تنم هرم هوس ریخته ای کاش میشد تن تو تنگ شرابم امشب برکه ای راکدم و باز روان خواهم شد گر بپیچی به تن پر تب...
-
آی کجاست این آغوشت؟
شنبه 2 خرداد 1394 18:48
پُرم از شوق آغوش تو و ... بد می شود اما تو را بوسیدن و... نقض نجابت می شود اما تمام روز می خواهم فراموشش کنم افسوس خیالش دم به دم از خاطرم رد می شود اما اوایل گاه گاهی بود این طغیان آتشناک اخیرا لعنتی یکریز و ممتد می شود اما خیال بوسه ات صد بار تا حالا مرا می کشت هوای بار دیگر دیدنت سد می شود اما دلم روزی هزاران بار...
-
خمار چشمانت هستم
شنبه 2 خرداد 1394 18:41
نقش ِچشمان ِخمارت ، چه کشیدن دارد ! سایه ساران ِدو زلفت ، چه لمیدن دارد ! آن قدر خوب و ملیحی که به یک جرعه نگاه حس ِمستی لبت ، طعم ِچشیدن دارد مثل ِموسیقی ِشوری ، که بیات ِتُرکش پرده ها دارد و بی پرده ، شنیدن دارد این تپش چیست ، که در سینه ی لرزان ِتو نیز همچو آهوبره ای ، شوق ِجهیدن دارد تو تمنای ِغزل کردی و گلواژه...
-
مست شدم
جمعه 1 خرداد 1394 23:01
تابحال ، از عسل ِ چشم کسی مَست شدی ؟!! تا بحال ، عاشق ِ دیـوانـه ی سرمست شدی ؟ من همان عاشق ِ دیوانه ی سرمست ِ توأم!!!! تـو بـه اندازه ی من پای کسی هـرز شدی ؟ وقتی از خلسه ی آغوش ِ تـو بر می گردم!!!! تـو هم آشفته ی آن بوسه ی بی مرز شدی ؟ من که از دوری تـو تـار ِ دلم می لـرزد! تو هم اندازه ی من این همه دلتنگ شدی ؟ هوس...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 خرداد 1394 22:43
سلام این اولین پست من تو این وبلاگه از این به بعد پستام شروع میشه